روی تخت بیمارستان بودم، مامانم کنارم بود با ذوق داشت دخترم رو نگاه می کرد، گفتم مامان می دونی شبیه کیه؟ - شبیه کی؟ - مادربزرگم - مادربزرگ؟ - آره بخدا، نگاه کن، شبیه مادربزرگ. یک بار دیگه زل زد به صورت دخترم. از بیمارستان که اومدیم خونه، مادربزرگ اومده بود دیدنی م، مامانم دخترم رو داد بغلش و گفت می گه شبیه مادربزرگم با همون حالت شوخ طبعی و شادش گفت نه، شکل خودته، خیلی خوشگله. بعد گفت بختش مثل من نباشه.شبیه ,دخترم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خرید اینترنتی تخفیف ویژه گروه بازیسازی خزیر Chengli Special trucks بهترین سایت فیلم آهنگ عکس خبر دانلود رایگان کتاب هزار طلسم pdf و طلسم یهودی و طلسم صبی