صبح همسرم رو برای آزمون راهی کردم. پرسیدن نداره که خونه مثل اکثر روزها در نهایت به هم ریختگی بود. از این که برای این وقت روز و اول صبح مهمون دعوت کرده بودم به شکل عجیبی احساس ندامت می کردم. وقتی داشتم با خودم غر می زدم پسرم گفت مامان تو کار اشتباهی کردی که زود زنگ زدی، باید صبر می کردی صبح می شد بعد زنگ می زدی. از عقلی که به خرج داد و من نه خنده ام گرفته بود. مهمون عزیز بعد از صرف صبحونه مثل بیشتر مهمون های دیگه ام تو تمیز کردن آشپزخونه حسابی کمکم مهمون منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

جم لینک | ارسال پست رایگان ملودی سکوت دانلود آنلاین فایل های الکترونیکی عکس های عاشقانه محمد تاج مزینانی - MTM چشم انتظارم آموزش بورس در اصفهان|آموزش رایگان بورس الوکارد